فرشتگان در هنگام خلقت آدم و جعل او به عنوان خلیفه الله اعتراض می کنند که ما همان کاری را انجام می دهیم که خلیفه باید انجام دهد، با این تفاوت که ما از نواقص حضرت آدم(ع) به سبب قوه غضب و شهوت در امان هستیم؛ زیرا این دو قوه شهوانی و غضبانی در ما نیست و ما عقل محض بوده و بر اساس عقلانیت محض عمل می کنیم. فرشتگان می گویند: نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ؛ به ستایشی تو را پاک و منزه می داریم و به تقدیس تو می پردازیم.(بقره، آیه 30) البته فرشتگان توجه نداشتند که ظرفیتی بی مانند برای آدم (ع) با همان شهوت و غضب ایجاد شده که در آنان وجود ندارد؛ زیرا خلیفه خدا از پایین تر عناصر هستی تا برترین را با خود دارا است و می تواند همه را به کمال برساند.(تین، آیات 4 و 5)
اما از این روست که انسان به چهارگانه ای رسیده که شامل تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر؛ یعنی تسبیحات اربعه است. در حالی که فرشتگان تنها در دو بخش که ناظر به حوزه عقل محض است توانایی و ظرفیت دارند و توانایی مظهریت در «لا اله الا الله» و «الله اکبر» را ندارند؛ زیرا الله که اسم جامع همه اسما و صفات الهی است، به تعلیم الهی به حضرت آدم(ع) داده شده است.(بقره، آیه 31)
هر چند به ظاهر تسبیح و تقدیس هم معنا است؛ اما باید توجه داشت که فرق لطیف و ظریفی میان آنها است؛ زیرا تسبیح، تنزیه حق «عن النقص» است؛ در حالی که تقدیس، تنزیه حق «عن الکامل» است؛ به این معنا که خدا منزه از آن است که کامل باشد، بلکه اکمل است.
آن چه فرشتگان انجام می دهند، در حوزه نفی است نه اثبات؛ آنان می گویند: خدا جاهل نیست؛ خدا عاجز نیست؛ خدا بخیل نیست؛ اما به تحمید نمی پردازند که جنبه اثباتی است و بگویند خدا عالم بلکه علیم است؛ یا خدا قادر بلکه قدیر است یا خدا معطی بلکه بخشنده ترین است؛ در حالی که انسان این گونه است؛ زیرا مظهر اسمای الهی است و به سلب و اثبات به تحمید خدا مشغول است، این اثبات هر چند به سبب محدودیت انسان، کامل و تمام نیست، اما با الله اکبر این معنا را اثبات می کند که خدا فراتر از آن چیزی است که توصیف می کند.